زیبایی های عشق

زیبایی های عشق

سکوت تنهایی شب در برکه ای خاموش
زیبایی های عشق

زیبایی های عشق

سکوت تنهایی شب در برکه ای خاموش

تنهایی مال منه



نمیخواستم تنهایی را
اما تنها تو را میخواستم
نمیخواستم بی کسی را
اما دلم میخواست تو باشی همه کسم

 
مانده ام به پای تو که دوستت دارم ، خسته نیستم ، چون که تو را دارم
و روزی لحظه ای آمد که دیدم با تو چه دنیایی دارم ، مثل بهشت
وجودت ، نگاهت ، حرفهایت ، چه زیبا می تابند بر تن من و بازتابش عشقی است که مرا لحظه به لحظه دگرگون میکند
ساده تر مینویسم، دوستت دارم ! ساده است ، به سادگی یک قلب، اما پر از غوغا!
و من زمانی در هیاهوی قلب خویش ، زمانی که همه از عشق فراری بودند ، با شنیدنش پر از گریه و زاری بودند ، عاشقت شدم و هر چه خواستی در راه داشتنت قدم برداشتم و امروز رسیده ام به عمق قلبت، جایی پر از آرامش !
حالا از این سرزمین تنها ، من مانده ام و تو و خدا !
پس به آن کسی که جز من و تو در بین ماست دوستت دارم!
نمیخواستم تنهایی را ، اما تنها تو را میخواستم ، نمیخواستم بی کسی را ، اما دلم میخواست تو باشی همه کسم!
شدی تنها بهانه ، برای هر دلیل عاشقانه !
تنهایی بود در بینمان ، اما جزئی از عشقمان ، مثل اینکه من تنهایی در قلب توام ، مثل تو که تنهایی مال منی!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.